امپراتریس ارکید
آخرین روزهای امپراتوری ملکۀ چین، ارکید، است. او دختری زیبا و هفدهساله، متعلق به خاندانی اشرافی است که ناخواسته دچار حوادث بسیاری شده و به مقامی غیرقابل تصورش یعنی معشوقۀ امپراتور شدن، رسیده است. دنیای داخل شهر ممنوعه مملو از ریاکاریهای دینی، تظاهر به پرهیز، و دروغ است؛ اما درباریان با چهرههای معصوم به فریب مردم میپردازند. هزاران زن به عقد موقت امپراتور درمیآیند تا برای جانشینی او، پسری به دنیا آورند. ارکید تلاش میکند قربانی حسادتها و بازیهای پشتپردۀ درباریها نشود. او به خود آموخته بود که چگونه اسباب خشنودی امپراتور را فراهم آورد و با رشوه و تطمیع نوکران او، راهی به بستر شاهانه بیابد. او نمیدانست که امپراتوری چین در حال فروپاشی بوده و او آخرین فرمانروای آنجا خواهد بود.