سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر، حاوی داستان‌های کوتاه فارسی دربارة ارتباط انسان با دیوها، پریان و جنیان است. عنوان‌های داستان‌ها عبارتند از: «رضا»؛ «واق واقو» و «سرگذشت یک دیو». در داستان «سرگذشت یک دیو» آمده است: در فاصلة بسیار دوری از دهستان دورافتاده‌ای در مازندران، قلعه‌ای بسیار قدیمی به نام «کافرقلعه» وجود داشت. دیوی به نام «گوش بن گوش» نگهبان گنج‌های هزارسالة چند هزار دیو بود. او پدر منضبط و خشنی داشت که او را دور از جامعه در محیطی نظامی پرورش داده بود و به پسرش سفارش کرده بود که هرگز به انسان‌ها نزدیک نشود. «گوش بن گوش» مدّتی با یکی از دخترهای هم‌جنس خود، به نام «نَرَه» رابطه داشت، امّا او را رها کرده بود. کار «گوش بن گوش» خوابیدن روی جواهرات و نگهبانی از آن‌ها بود. تا این‌که او عاشق دختری از جنس انسان، به نام «افسانه» شد. «افسانه» با اعمال خود، «گوش بن گوش» را برای همیشه از داشتن ارتباط با یک انسان پشیمان کرد و او تصمیم گرفت که با «فَرَه» ازدواج کند.