قیاسناپذیری پارادایمهای علمی
شناخت (فلسفه) / علوم - فلسفه / الگوهای شناخت
در این اثر سعی شده که آرای "تامس کوهن" ـ مشهورترین و پرنفوذترین فیلسوف و مورخ علم معاصر ـ دربارهی قیاسناپذیری بازسازی شود و به شیوهی او برای درک این مفهوم، جنبهها و پیامدهای آن از شواهد تاریخ علم استفاده شده است؛ ضمن آن که نقدهای وارد بر کوهن نیز هرجا که به نظر میرسیده به درک عمیقتر فلسفهی وی کمک میکنند، بیان شدهاند. کتاب در سه فصل سامان یافته است: در فصل نخست، با بیان انواع تاریخنگاریهای علم و نوع نگرش گشتالتی کوهن، سعی گردیده است مبانی و چگونگی شکلگیری نگرش وی بررسی شود. در فصل دوم، جنبههای مختلف قیاسناپذیری ـ شامل قیاسناپذیری مفاهیم (تغییر معنایی)، قیاسناپذیری روششناختی و قیاسناپذیری مشاهدات ـ با استناد به شواهد متعدد از تاریخ علم شرح داده شده است. و در فصل سوم، پیامدهای مناقشهبرانگیز قیاسناپذیری همچون زبان مشاهده، معیار گزینش میان پارادایمهای رقیب و پیشرفت علم طرح و بررسی شده است. گفتنی است، نظریهی پارادایمی کوهن، تحولی جدید در علمشناسی فلسفی به وجود آورد. وی با کندوکاوی ژرف در تاریخ علم، این تلقی را که سیر تحول علم سیری صعودی است که در هرگام نسبت به گام پیشین به کشف واقعیت نزدیکتر میشود، شدیدا به چالش میگیرد. "ویژگی عمدهی نظریهی وی تاکیدی است که بر ممیزهی انقلابی پیشرفتهای علمی دارد به طوری که موافق آن، انقلاب متضمن طرد و رد یک ساختار نظری و جایگزینی آن با ساختار ناسازگار دیگری است" کوهن نشان میدهد که پارادایمهای پیش و پس از انقلاب علمی "قیاسناپذیر"ند. بنابراین نمیتوان از انباشت معرفت علمی یا تقرب به واقعیت نظریههای علمی صحبت کرد. کوهن معتقد است نمیتوان عوامل موثری را که سبب تحولات علمی میشود، صرفا در قلمروی شواهد تجربی و استدلالهای منطقی جستوجو کرد، بلکه باید با بررسی روانشناختی دانشمند و مطالعهی جامعهشناختی جامعهی او، این عوامل را یافت. بدینترتیب، دانشمندان که به شائبهی رفتار همیشه "عقلانی" خویش، ابر انسان تلقی میشدند، در واقع در قلمروی اندیشه، خود را اسیر شرایط و مقتضیات جوامع انسانی میبینند.