عروسک زبوندراز
داستانهای کوتاه
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان نگاشته شده است. در این داستان روزی یکی از دوستهای الناز آمده بود خانهشان تا عروسکی را که دایی سعید برایش سوغاتی آورده بود نشان بدهد و با هم بازی کنند. الناز از عروسک خوشش آمد و گفت که او هم خیلی عروسک دارد و میخواهد به او نشان بدهد. الناز دوستش را برد و عروسکهایش را نشان داد.