مورچه قهرمان
زمستانی سرد بود و برف همهجا را سفید کرده بود. در لانۀ مورچگان، ملکه با نگرانی سربازها را جمع کرد و پرسید: «آیا آذوقۀ کافی داریم». سربازها با نگرانی گفتند: نه، اما «گودی» قبول کرد که آذوقه جمعآوری کند. او در راه برای خرگوش هویج یافت، به همین دلیل خرگوش هم او را به آسیابانی راهنمایی کرد که مقداری دانۀ گندم در آنجا ریخته شده بود. سپس آنها کیسه را پر از گندم کردند و خرگوش کیسه را تا لانۀ مورچهها رساند. ملکه و دیگر مورچهها از دیدن گودی خوشحال شدند و از آن پس گودی مورچۀ مهربان و فداکار، به «قهرمان کوچک» معروف شد. داستان مذکور به دو زبان فارسی و انگلیسی در کتاب حاضر به چاپ رسیده است.