ماهی فاریدا
ماهیها - داستان / داستانهای حیوانات
«فاریدا» ماهی کوچکی، در برکهای بود و روزی با «تارون» نوزاد قورباغهای دوست شد. فاریدا فکر میکرد که او نیز مثل خودش ماهی است. اما تارون تغییراتی کرد، دم او از بین رفت و به جای آن پا درآورد. صبح روز بعد فاریدا متوجه شد که تارون رفته است. خرچنگ کاندران به فاریدا گفت که چون تارون دوزیست است، به خشکی و بیرون برکه رفته است. تارون دوباره به دیدن فاریدا آمد و ماجراهایی از خشکی برای او تعریف و دوستی آنها ادامه پیدا کرد. این داستان برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.