داستانهای نامورنامه باستان شاهنامه فردوسی: داستان سیاوش
نوشتار حاضر عنوان هشتمین کتاب از سلسله((داستانهای نامورنامه باستان شاهنامه فردوسی)) است که با گزارشی از زندگی((فردوسی)) آغاز میشود .برخی موضوعات کتاب بدین شرح است :((بازآمدن سیاوش از زابلستان))، ((عاشق شدن سودابه بر سیاوش))، ((چاره ساختن سودابه و زن جادو))، ((بخشش جان سودابه خواستن سیاوش، از پدر))، ((نامه سیاوش به کاووس)) .پس از تولد((سیاوش)) ستارهشناسی طالع او را آشفته میبیند که سرانجامی نامبارک در انتظارش است .منجم، ((کاووس)) را از آن آگاه میسازد چندی بر شاه و سیاوش میگذرد .روزی رستم به درگاه((کاووس)) آمده از او میخواهد تا((سیاوش)) را بدو سپارد تا وی فن رزمآوری و نبرد بیاموزد .بدین ترتیب((سیاوش)) مدتی در زابلستان سپری میکند تا این که یک روز((سیاوش)) و ((رستم)) نزد((کاووس)) باز میگردند .((کاووس)) جشنی شاهانه ترتیب داده، بزرگان کشور و سران لشکر خود را به استقبال آنان میفرستد .با آمدن((سیاوش)) به بارگاه پدر، بازی سرنوشت آغاز میشود و ....