جادههای بیسرانجام: خاطرات حمید بدیعیپور (بداق)
بدیعیپور، حمید، - - خاطرات / جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - شهیدان - سرگذشتنامه / شهیدان - ایران - بازماندگان - خاطرات
جاده های بی سرانجام، روایتهایی از زندگی 15 تا 20 سالگی حمید بدیعی پور (بداق) است؛ که از قلبش غیرت میجوشید... روایتهایی که برای همیشه باید در تاریخ این سرزمین بماند... در پایین، بخشی از این خاطرات را آوردهایم: مجروح قطع پا روی دوشم بود. از آسمان ترکشمی بارید. باهر ضربهای که موج انفجار میزد، زانوهایم بیاراده، خمتر میشد. حال عجیبی داشتم. یاد نمازی که قبل از عملیات خواندم افتادم. به خودم گفتم: ای داد و بیداد. نکنه خدا جدی گرفته باشه؟! سریع دست به دعا شدم و گفتم: خدایا پشیمون شدم. سر شبی احساساتی بودم و یه حرفی زدم. اصلاً اگه امشب از پرپر کردن ما دست بکشی؛ قول میدهم تا آخر جنگ هر چند تا از این سربازهای زخمی، هر کجا که باشند کمکشون کنم. ملتمسانه ادامه دادم: خدایا، آخه مردهی من به درد کی میخوره؟