تسلا
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر، ماجرای مردی به نام «طاهر خالدی» در روستای «تسلا» است. روستای تسلا، دارای مردمی خوشقلب و ساده، امّا خرافی است. روستا دارای امامزادهای است که سقف آن کمی فرو ریخته و مردم با راهنمایی «ملاّعلی معتمد» پولها را روی قبر ریخته و خود از وارد شدن به امامزاده خودداری میکنند و بیم آن دارند که سقف فرو خواهد ریخت. طاهر ملقب به طاهر ذاکری، فردی معتمد است که مردم از رفتن او به امامزاده و ایمن ماندن پولهای ریخته شده مطمئن هستند. شبی طاهر با زنی سیاه زیبا و نیمه عریان به نام «افسون» در امامزاده مواجه میشود. افسون شبیه زنی است که طاهر چند سال پیش در خواب و کاوس خود دیده است. افسون خسته از مردم خرافی، پولها را دزدیده و طاهر را دلباختة خود میکند. بعد از این ماجراها، طاهر به عنوان فردی تسخیر شده توسط اجنّه از روستای تسلا بیرون رانده میشود و ماجراهایی رخ میدهد که برای همگان عبرتآموز است.