برای همیشه فراموشش کن
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، روایت زندگی دختر جوانی است که به پسری علاقهمند است. این عشق و علاقه سبب میشود وی چشمهایش را روی حقایق زندگی ببندد؛ در گیرو دار این عشق، ماجراهایی دور از انتظار به وقوع میپیوندد. در بخشی از کتاب آمده است: «با اینکه اصلاً دوست نداشتم همچین اتفاقی بیفته، اما مجبور بودم زیرا این تنها راه خلاص شدن از نقشههای پدرم بود. احساس عذاب وجدان داشتم زیرا فکر میکردم ناخواسته در حال خیانت کردن به امیر هستم...»