حسنی ورزشکار میشود
داستانهای کودکان و نوجوانان
کنار یک کوه بزرگ، روستایی به نام اکبرآباد بود. در این روستا پسری به نام حسنی زندگی میکرد که زیبا و تپل و مپل بود. او فقط یک بدی داشت و آن هم تنبلی بود. یک روز، معلم حسنی مسابقة دو بین بچههای کلاس ترتیب داد، همة بچهها دویدند و مسابقه را به پایان رساندند. اما تنها حسنی بود که نتوانست مسابقه را تمام کند. بچههای کلاس با خنده به او گفتند: «عاقبت تنبلی همینه» حسنی از آن روز تصمیم گرفت که تنبلی را کنار بگذارد و مثل بقیة بچهها ورزش کند.