باغ رویاها
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان که در آبادیای در اطراف شیراز اتفاق میافتد، پسر بقال ده و دختر خان به یکدیگر دل میبندند. اما خان تصمیم دارد دختر را به مردی دهد که قبلا ازدواج کرده و صاحب فرزند است. اما دختر به این وصلت راضی نیست. به همین دلیل شبانه همراه خدمتکار خانه و پسر بقال از ده فرار کرده و راهی اصفهان میشود. آنها از آنجا به تهران رفته و در منزل یکی از اقوام خدمتکار ساکن میشوند. از طرفی خان به محض اطلاع یافتن از فرار دختر، شایع میکند که گرگ او را دریده است و برای او مجلس ختمی میگیرد. از سوی دیگر دختر به تحصیلاتش ادامه داده پزشک میشود. دختر و پسر، هر دو در تهران به کار مشغول میشوند و به سرعت مورد توجه قرار میگیرند. پس از چندی پسر تصمیم میگیرد به دیدن اقوامش برود اما در میانهی راه تصادف میکند و کشته میشود...