حضرت عزیز (ع)
عزیز، پیامبر - داستان / قرآن - قصهها
کتاب مصور حاضر، داستانی از زندگی حضرت صالح (ع) است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «عزیر روزی وارد باغ شد و نعمات خدا را تماشا کرد. درختان سرسبز و خرم و شاخههای پر میوه. آواز پرندگان نیز زیبایی خاص به باغ داده بود، عزیر مدتی به تماشای باغ ایستاد و سپس از میوههای درختان سبدهای خود را از انگور و انجیر پر کرد و مقداری نان برداشت و سوار بر الاغ خود به طرف منزل به راه افتاد. در بین راه عزیر به فکر اسرار خلقت و عظمت عالم افتاد و به فکر فرو رفت».