اشتباه مرغ حنایی
داستانهای حیوانات
مرغ حنایی در مزرعه مشغول خوردن دانه بود که بلوطی از درخت کنده شد و محکم به سرش خورد. معنایی که فکر کرد تکهای از آسمان کندهشده و به سرش خورده است، با عجله به سمت خانه کدخدا رفت تا به او بگوید، آسمان در آن افتادن است. در راه با چند تا از دوستانش برخورد کرد که با او همراه شدند. در بین راه اتفاقهایی برای آنها افتاد...