شهر اشتباهات
داستانهای نوجوانان فارسی - قرن 14
در شهر چیزهای زیادی وجود داشت؛ مثل کلماتی که مردم راه به راه آنها را به زبان میآوردند. فحشهایی که طلبکار به طلبکار و پاککن به پاککن میداد، روی زمین پخش و پلا بودند. آقای پاککن شروع به زدودن کلمات کرد. البته در این بین، کلمات دوست داشتنی هم وجود داشتند که آقای پاککن آنها را کنار قلبش در جیب پیراهنش فرو میکرد. دلم به حال پاککن قصهام میسوزد و خندهدار است که اولین بار با گفتههایش اشکم ریختم!