افسانههای جادوگری
افسانهها و قصهها - مجموعهها
در روزگاران دور، در میان یک جنگل بزرگ در قصری، پیرزن جادوگری زندگی میکرد. هر فردی که به صد قدمی قصر میرسید، اسیر طلسم جادوگر میشد و در همانجا بدون حرکت میماند. هرگاه دختر جوان و زیبایی قدم به داخل دایرۀ ممنوعه میگذاشت، جادوگر او را به یک پرنده تبدیل میکرد و داخل قفسی در قصرش نگاه میداشت. در این سرزمین دختر جوانی به نام "یورنید" همراه نامزدش "یورینگل" زندگی میکرد که روزی نزدیک قصر شد و جادوگر او را به پرنده تبدیل کرد و یورینگل هرچه التماس کرد، در دل سنگ جادوگر تاثیری نداشت. تا این که یورینگل خواب دید که باید گل سرخی را که درونش مروارید سفیدی است از درون جنگل بیابد تا طلسمشدگان با لمس آن به حالت اول خویش بازگردند. یورینگل به جنگل رفت و پس از تلاش بسیار گل را یافته و نزد جادوگر برد. این امر سبب شد تا جادوگر از بین برود و تمامی طلسمشدگان آزاد شوند. پس از آن یورینگل و یورنید سالهای سال به خوبی و خوشی با هم زندگی کردند. "یورنید و یورینگل" یکی از 25 افسانۀ کوتاه کتاب حاضر است که همگی با موضوع "جادوگری" نگاشته شده و عنوان برخی از آنها بدینقرار است: درویش جادوگر؛ میراث سه برادر؛ گربه و جادوگر؛ قلمموی جادویی؛ عروس دریایی؛ کودک طلایی؛ کبوتر سفید؛ جادوگر و کودکان؛ و زندگی قدیمی.