مرگستیز
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م.
کتاب حاضر، رمانی است که تم اصلی آن، تسلیم نشدن در برابر سرنوشتهای محکوم است؛ یعنی اینکه میشود با سرنوشت جنگید بهگونهای دیگر با آنچه به گفته دیگران سرنوشت و مبارزه بچه برای رسیدن به آن آینده دلخواه خودش است. این داستان به مسائل اجتماعی میپردازد و دارای زبان کنایه و طنز است و به شکلهای مختلف، بسیاری از مضمونهای اجتماعی که در تمام جهان است و مختص یک جای خاصی نیست را بهنقد میکشد. در داستان میخوانیم: ««پیر» در صبح روز تولد چهاردهسالگیاش و دو دقیقه پس از هشیاری کامل میفهمد که آن روز، همان روزی است که قرار است بمیرد. ولی «پیر» برای مردن آمادگی ندارد. بنابراین کشتیاش را به دریای ماجراها میاندازد و هر فاجعه و ضرب و شتمی را به جان میخرد. اما باآنهمه سرنخ و بلواهایی که پشت سر خود بهجا نمیگذارد».