بلور حقیقت
داستانهای فارسی - قرن 14
در جنگلی تاریک و سیاه، با درختان بلند قدم میزنم. برگهای درختان یکی پس از دیگری از شاخههایش کنده میشوند و گاه بر سرم فرود میآیند. نور بنفشی از دور توجه مرا به خود جلب میکند. جلوتر میروم. دیگر نور ماه هم نمیتواند راه را روشن کند. صدای خش خش برگها بلندتر از قبل میشوند.