قشنگترین روز
«فاطمه» دختر خوب و مهربانی بود، یک روز که از مدرسه برگشت دید که مادر بهترین لباسش را پوشیده و در حال تزیین اتاق است. او به فاطمه هم گفت که بهترین لباسش را بپوشد. اما فاطمه نمیدانست چه خبر است. پدر هم از راه رسید، مادر هم کیک را آورد تا سارا شمع را فوت کند. مادر گفت: دخترم امروز جشن تکلیف توست، تو امروز نه سالات تمام میشود. پدر و مادر به فاطمه یک چادرنماز و یک جانماز هدیه دادند. فاطمه خیلی خوشحال شد و آن شب همه با هم نماز جماعت خواندند. این کتاب جلد سوم از مجموعۀ چهارجلدی «کوچولوی آسمانی» است که بر اساس آیۀ 14 سورۀ طه نگاشته شده است. خداوند در این آیه میفرماید: «نماز را به یاد من به پا دار.»