مامان، پر!
داستانهای فارسی - قرن 14
«مامان پَر»، داستان پسربچهای است که روزی چشم باز میکند و نشانی از مادرش نمیبیند، او رفته است، جستوجوی مادر با پرسشهای ساده از اطرافیان آغاز میشود و پاسخها و گفتگوها او را گامبهگام با پیچیدگیهای تازهای روبهرو میکند. پدر، مرد مهربانی است که زن خود را سخت دوست دارد، سرش در کتاب و نگاهش به آیندهی رؤیایی دور است و دستی در جنبوجوش سیاسی پنهانی دارد و از اینرو بهناچار، چندان جایی و نمودی در زندگی زن ندارد. مادر، زن جوان زیبا و زندگی دوستی است که کُنج سادهی دنجی در زندگی برای خود میخواهد و بیشتر به یک راز میماند و گرهگشایی از کردوکارش چندان کار سادهای نیست؛ بهویژه که داستان با رفتن او آغاز میشود. مرد نمیداند چه بدی به همسرش کرده است. پسر نمیداند چرا مادرش او را رها کرده و گناهش در این میانه چیست. اطرافیان نمیدانند چرا یک زن شوهردار باید از خانه شوهر برود... . «مامان پَر» داستان ازهمپاشیدن پیوند زناشویی، جدایی و پیامد آن برای فرزندان است.