نیکلاس و مجسمه تنها
این داستان تخیلی درباره "ترن "کوچکی است که با دیدن چهره خندان مجسمه دخترکی که در ایستگاه راهآهن واقع شده، با او دوست میشود ;اما دیری نمیپاید که ترن برای حمله مسافر در خارج از شهر انتخاب میشود ;بدین ترتیب، میان او و دخترک فاصله ایجاد میگردد .این در حالی است که دخترک از طریق ترنهای دیگر برای او پیغام میفرستد تا به دیدنش بیاید .سرانجام نیز در پی ماجراهایی و به کمک فرشتهای مهربان، ترن با دخترک دیدار میکند . این داستان با تصاویر رنگی همراه است .