رومئو و ژولیت
نمایشنامه انگلیسی - قرن 16م.
داستانی عاشقانه و معروف است. قهرمانان این نمایشنامه دختر و پسری از دو خانواده بزرگ و رقیب در شهری به نام ورونا هستند که پس از نخستین شب عشقورزی، در تقلا برای رسیدن به یکدیگر، به بنبست میرسند. در این میانه، خانوادههای هردو که کینهای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت شده و کار را بدتر میکند. ژولیت ناامید ار تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، سمی را میخورد که برای مدتی او را همچون مردهای به خواب عمیقی فرو میبرد. خبر مرگ در شهر میپیچد و رومئوی دلشکسته و بیخبر، در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده، به زندگیاش پایان میدهد. دمی بعد، ژولیت از خواب برخاسته و با دیدن تن بیجان رومئو، او نیز همینکار را میکند.