لانهی ویرانی
داستانهای فارسی - قرن 14
25 سالگی «گلبرگ کهکشان» دستخوش تغییرات شد، تغییراتی که شاید اول با آمدن اسم پسری شروع شد، ولی آخرش به اسم او ختم شد و گلبرگ نمیدانست بازی روزگار چقدر ناعادلانه عمل میکند. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی که باعث شد گلبرگ کهکشان یک آدم دیگه با یک هویت دیگری شود. رفتن به آن عمارت برای گلبرگ همه چیز بود، چون به پسر میرسید! به پسری که زندگی را از او گرفت. به پسری که هویتش را گرفت. فقط یک بازیگر ساده بود با کلی خیالهای رنگی که برای نبود پسر خوشحالی میکرد. گلبرگ آدمی بود که خودش را بین نقاب سادگیِ یکی دیگه پنهان کرد تا آخر به زندگیِ پسر برسد... .