سوپ جوجه برای روح دختران و پسران: داستانهایی از زندگی، عشق و آموزش
نوجوانان - راه و رسم زندگی
زنی شایعهای را دربارۀ همسایهاش مدام تکرار میکرد، بعدها متوجه شد که اشتباه کرده است. بنابراین نزد پیر فرزانهای رفت و از او پرسید «برای جبران اشتباهش چه باید بکند؟» پیر فرزانه گفت: «به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش. سر راه که به خانۀ من میآیی، پرهایش را بکن و یکییکی در راه بریز.» زن با آن که تعجب کرده بود، اما به گفتۀ او عمل کرد. روز بعد پیر فرزانه گفت: «اکنون برو و تمام پرهایی را که دیروز در راه ریختی جمع کن و نزد من بیاور.» زن با ناامیدی دید که تمام پرها ناپدید شدهاند. پس از چند ساعت تلاش، با سه پر نزد پیر فرزانه بازگشت. پیرمرد گفت: «میبینی؟ انداختن آنها ساده است اما جمع کردنشان غیرممکن است. شایعهپراکنی نیز همانطور است. شایعه پراکندن آسان است، اما به محض آن که این کار را انجام دهی دیگر نمیتوانی آن را جبران کنی.» داستان مذکور با نام «سخنچین» یکی از داستانهای کوتاه مجموعۀ حاضر است. این داستانها دربارۀ دوستی، خانواده، عشق و محبت، آموزش، کارهای دشوار، تفاوت ایجاد کردن، و تلاش، از نویسندگان متعدد جمعآوری شدهاند. عناوین برخی دیگر از داستانها عبارتاند از: کارت کریسمس ساده؛ دستان مادر؛ راز خوشبختی، هدیهای برای دو نفر؛ همیشه در کنارتان خواهم ماند؛ فاتح مدال طلا؛ و آغاز دوباره.