ملکه بر اساس واقعیتهای از زندگی
رمان حاضر، روایت فراز و نشیبهای زندگی دختری افغانی به نام «ملکه» است. «ملکه» مادر خود را زمان زایمانش از دست داده است و همراه پدر متعصب و خواهر و برادرش در افغانستان زندگی میکند. «ملکه» دختری زیبا و باهوش است، ولی پدر او را در سیزده سالگی به مردی به نام «مراد» میفروشد و «مراد» او را با خود به ایران میآورد و با وی ازدواج میکند. «ملکه» در خانة ارباب مشغول به کارگری میشود و روزهای سخت همراه با تحقیر و توهین را تحمّل میکند. تنها همدم او دوستش «شیرین» است که با کمک وی و دخترش، آغاز به تحصیل میکند و بعد از مرگ «مراد» وارد دانشگاه میشود. او سعی میکند در میان فلاکتهای زندگیاش راهی به سوی ترقّی باز کند، هرچند فراز و نشیبهای زندگی وی را همچنان درگیر حوادث تلخ و شیرین میکند.