زیتون سرخ: خاطرات ناهید یوسفیان
جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - خاطرات / یوسفیانمطلقخرم، ناهید، 1331 - خاطرات
«روز 27 بهمن 1359، صبح علی سر کار رفت، عصر که آمد به او گفتم «باید برای روزبه شیر بخریم». اصلا یادم نبود که آن همه شیر با خودم از تهران آوردهام. عجیب آن که علی هم یادش رفته بود! در تاکسی با او صحبت میکردم که ناگهان صدای وحشتناک انفجار از صندوق تاکسی بلند شد... صدای گریه روزبه به گوشم رسید. کمی دقت کردم، از آنچه دیده بودم وحشت کردم و بر خودم لرزیدم؛ سر علی شکافته بود و قسمتی از نیمه مغزش بیرون ریخته بود. در بیمارستان دیدم شلوار روزبه خونی است. به پاهایش دست زدم. ناگهان لرزیدم. برای لحظهای همهچیز درنظرم تیره و تار شد. فریاد زدم. پای چپ بچهام نبود!» متن مذکور قسمتی از خاطرات خانم «ناهید یوسفیان»، همسر شهید علی امینی، است. وی در کتاب پیش رو به بازگویی خاطرات خویش از دوران انقلاب و جنگ تحمیلی پرداخته است.