جنگی که بالاخره نجاتم داد
جنگ جهانی دوم، 1939 - 1945 م. - انگلستان - داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای کوتاه انگلیسی - قرن 20م.
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای نوجوانان نگاشته شده است. در این داستان دنیای آدا به خانه کوچکشان و فضایی که میتواند از پنجرهی اتاقش ببیند محدود است و از بسیاری چیزها مانند درخت یا چمن هیچ تصور و شناختی ندارد. تنها دلخوشی او برادر کوچکش است اما وقتی برادرش آنقدر بزرگ میشود که به مدرسه برود آدا میفهمد که باید کاری برای خودش بکند و پنهان از چشم مادر یاد میگیرد که چگونه راه برود. جنگ جهانی دوم شروع میشود و کودکان به مناطق روستایی فرستاده میشوند تا از بمباران در امان باشند. آدا امیدوار است که مادر او را همراه برادرش جیمی به منطقهی امن بفرستد. اما مادر با بیرحمی میگوید که هیچ خانواده «درستوحسابی» او را نخواهد پذیرفت. اما آدا نمیخواهد این فرصت ویژه را برای خلاص شدن از دست مادر نامهربانش از دست بدهد.