دایناسوری که حمام نمیرفت و 11 قصهی دیگر
داستانهای کوتاه / داستانهای تخیلی
در قصة «صبحانه کریستین» میخوانیم: «کریستین» یک بچه اسب آبی پرخور است. او هرروز صبحانه برشتوک میخورد. یک روز صبح مامان دید که برشتوک ندارند. کریستین هم شروع به نق زدن کرد. مامان «ویلیام» را به بازار فرستاد تا برشتوک بخرد. بقیه مشغول خوردن صبحانه شدند، «تومی»، «آلبرت» و «پل» از صبحانة خود به کریستین تعارف کردند. کریستین اول لجبازی کرد و نخورد، اما وقتی صدای شکمش درآمد از هرکدام مقداری خورد تا سیر شد. وقتی ویلیام از بازار برگشت کریستین گفت: «من از حالا به بعد غذاهای دیگر را هم دوست دارم». کتاب حاضر دربرگیرندة قصههایی برای کودکان دوساله است. «والی والی واله»، «من میخواهم»، «بوقلمونها» و «تدی خرسه کجاست؟» عنوان دیگر قصههای این کتاب است.