خاک زخمی
نگارنده در کتاب حاضر، برخی از خاطرات و شنیدههای خود از اعمال و رفتار نیروی ژاندارمری در رژیم پهلوی به رشته تحریر درآورده است. این اتفاقات در شهرستان خُنج، یکی از شهرستانهای استان فارس رخ دادهاند و به تصریح نویسنده، گزارش این وقاع به دور از بُعد سیاسی است، و اجازه میدهد تا هر کس بتواند دانستههای خود را به درستی، خالصانه و بدون اغراض شخصی و گروهی به دیگران و نسل پس از خود منتقل کند. وی همچنین هدف خود از نگارش این کتاب را چنین بیان کرده است؛ «مؤلف را قصد بر آن نبوده که مصائب و آلام خنج را، به جهت آن که خود اهل خنج است، بزرگنمایی کند، بلکه هدف آن است که با بیان برخی وقایع مستند، وقایع گذشته اندوهبار این مردم بزرگمنش برای نسل حاضر و آینده نوشته شود تا از تحریف و فراموشی مصون بماند». عناوین داستان عبارتاند از: روزش سیاه باد که روزم سیاه کرد، وفادارکشی، آیا میارزید؟، نه امیر و نه ضیاء، جسورترین کدخدا، عزت ـ بیعزتی، حکومت استوار، بازداشت سلیقهای، ستوان بانجابت و دعای باران.