ببری عصبی
"ببری" در جنگل "پو"، "خرگوش"، "اییور"، "پیگلت" و "رو" را بر روی پل دید و از آنها پرسید: شما چهکار میکنید؟ پیگلت گفت: داریم با چوبهای پو بازی میکنیم بیا ببین. آنها همگی چوبهایشان را به آب انداختند. چوب اییور زودتر از همه از زیر پل بیرون آمد و بازی را برد. ببری پرسید: من هم میتوانم بازی کنم؟ پو گفت: بله، البته! ببری در بازی شرکت کرد، اما شکست خورد. او از دوستانش خواست که دوباره بازی کنند. اما هربار اییور برنده میشد و ببری عصبانیتر از قبل درخواست بازی مجدد میکرد. تا این که آنقدر ناراحت شد که چوبش را به زمین انداخت و گفت: ببرها چوببازی پو را دوست ندارند و از آنجا دور شد. اییور به دنبال او رفت و چوب خود را به او داد. ببری بازگشت و سرانجام برنده شد و شروع به جستوخیز کرد. او گفت: ببرها چوببازی پو را دوست دارند. اما آنها اییور را بیشتر از همه دوست دارند.