رزانه و میشک
این داستان مصور و رنگی دربارهی مردی به نام "بلواس" است که در خانهاش درخت انگوری داشت که رزانه نامیده میشد. یک سال در محل زندگی بلواس خشکسالی میشود. او در کوچه با گوسفندی که میشک نام دارد مواجه میشود. او میشک را که لاغر و درمانده شده به خانه میآورد و به او برگهای رزانه را میدهد. پس از مدتی، میشک شاداب میشود و انگورهای رزانه نیز آبدار میگردد. آنگاه مردم قحطی زده به خانهی بلواس میآیند و با شیر میشک و انگورهای رزانه گرسنگی و تشنگیشان را برطرف میسازند. گروه سنی "ب" و "ج" مخاطبان این داستان هستند.