نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت در علوم اجتماعی و انسانی
مکتب فرانکفورت / نظریه انتقادی
"کتاب حاضر حاصل مطالعات و تحقیقات نگارنده در منابع و آثار متعدد و متنوعی است که نظریهپردازان انتقادی "مکتب فرانکفورت" (موسسهی تحقیقات اجتماعی دانشگاه فرانکفورت) و یا نظریهپردازان، نویسندگان و منتقدان دیگر در معرفی و نقد بررسی آثار آنان نوشتهاند. عنوان "مکتب فرانکفورت" در اطلاق به میراث فکری و نظری گروهی از روشنفکران برجستهی آلمانی و نظریهی اجتماعی خاص آنان به کار رفته است. روشنفکران مزبور در ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با "موسسه تحقیقاتی اجتماعی" بودند که در سال 1923 در شهر فرانکفورت کنار ماین با همت و سرمایهشی فلبکس و ایل کارخانهدار تاسیس شد و وابسته به دانشگاه فرانکفورت بود که بعدها جریان موسوم به "مکتب فرانکفورت" و "نظریهی انتقادی" از دل آن بیرون آمده تجزیه و تحلیل فرانکفورتیها از جامعه تا حدود زیادی به آرا و اندیشههای کارل مارکس بازمیگردد. این نظریهپردازان، به تاسی از ماکس، بر اهمیت تضاد منابع مبتنی بر مناسبات مالکیت تاکید داشتند. لیکن به هیچ وجه در زمرهی مارکسیستهای ارتدکس نبودند و بسیاری از آنان انتقادات تندی به رژیم شوروی به عنوان نظام سیاسی توتالیتر داشتند. وانگهی، آنان در دوران مدیریت هورکهایمر برای آن که با توان فکری بیشتر و استدلالهای نظری نیرومندتر به تجزیه و تحلیل پدیدههای ناشی از ظهور شرایط سیاسی ـ اجتماعی جدید (برآمدن فاشیسم و توتالیتاریسم) بپردازند عمدهی تلاش خود را معطوف دو نکتهی اساسی نمودند:( اول تجدید نظر در مفهوم نقد مارکس از نظام سرمایهداری، دوم) بازنگری در نظریهی انقلاب مارکس، لیکن محور کانونی اندیشه و آرای مکتب فرانکفورت را باید در نظریهی انتقادی جستوجو کرد که معطوف بررسی، مطالعه، تجزیه و تحلیل و تبیین جنبههایی از واقعیت اجتماعی است که مارکس و پیروان ارتدکس وی یا آنها را نادیده گرفته بودند و یا اهمیت چندانی برای آنها قایل نشده بودند. .... مفهوم نظریهی انتقادی در واقع محور اصلی پژوهشهای فکری ـ فلسفی و تحقیقات نظری و کانون اندیشهها و آرای مکتب فرانکفورت به شمار میرود که تمامی دیگر تحقیقات فکری و فلسفی و پروژههای مطالعاتی اعضای موسسه مطابق با آن و بر مبنای آن سازماندهی شده بودند... نظریهی انتقادی، که در واقع پادزهری است در برابر رویکردهای کمی غیر انتقادی به ویژه در برابر سیطرهی پوزیتویسم در روش شناسی در علوم اجتماعی معاصر، جایگزین بالقوهی مفیدتر و به لحاظ سیاسی کارآمدتر و مناسبتری برای رویکردهای رایج در هر دوره ارائه میکند؛ یعنی به جای رویکردهایی نظیر اگزیتانسیالیسم و پدیدارشناسی، ساختارگرایی و کارکردگرایی، پساساختارگرایی و پستمدرنیسم و نیز روایتهای مختلف ایدهآلیسم اومانیستی که در اشکال گوناگون سربرآوردهاند. در مقابل این رویکردها، نظریهی انتقادی به نوعی چشمانداز یا دیدگاه غیر جزمگرایانه معتقد است که رهایی از تمام اشکال ستم و سرکوب و هم چنین تعهد و سرسپردگی به آزادی، سعادت و انتظام عقلانی جامعه دغدغههای اساسی آن به شمار میروند". کتاب حاضر در قالب این مباحث شکل گرفته است: "میراث سیاسی ـ اجتماعی آلمان در تاریخ معاصر"، "ظهور و تکوین موسسه تحقیقات اجتماعی: مکتب فرانکفورت"، "نظریهی انتقادی: اصول، مبانی و رویکردهای مختلف آن"، "نظریهی انتقادی و علوم اجتماعی"، "نظریهی انتقادی و صنعت فرهنگ: فرهنگ انبوه، زیبایی شناسی و هنر" و "یورگنها برماس: تداوم و تکامل میراث، مکتب فرانکفورت (بازسازی نظریهی انتقادی)".