سفیدبخت
داستانهای فارسی - قرن 14
در این کتاب، داستان پسری به نام "کامران" بازگو میشود که نامزدی به نام "کامران" بازگو میشود که نامزدی به نام "تبسم" دارد. او که پس از مرگ مادر و بنا به وصیت وی، صاحب ثروت بسیاری شده، مورد کینهی پدر و برادرانش قرار میگیرد. روزی او به دلیل دعوایی که به همین دلیل میان آنان رخ داده بود، برای دفاع از خویش، پدرش را هل میدهد و او که مست بوده به پایین پرتاب میشود و میمیرد. برادرها از این فرصت استفاده کرده تقاضای قصاص میکنند. در ادامه وقایعی در داستان رخ میدهد که شرح آن در کتاب آمده است.