قانون و قدرت
«شاهین» و «هدیه» چند ماهی است که با هم نامزد شدهاند. شاهین بعد از اعدام پدرش «طاهر»، ارباب چند روستا شده بود و هدیه همیشه سئوالهایی را در سرش مرور میکرد که هیچوقت توان پرسیدن آنها از شاهین را نداشت. او شنیده بود که شاهین در اعدام پدرش دست داشته است. از طرف دیگر «رشید» خدمتکاری است که از گذشتههای دور بسیار به شاهین نزدیک است و آن دو با هم تصمیماتی را میگیرند که حتی گاهی هدیه هم دربارة آنها اطلاعی ندارد. رابطة رشید و شاهین باعث حسادت هدیه میشود و او با حرفهایی که از گذشته در خصوص مرگ طاهر، پریوش و ارتباط رشید و شاهین شنیده، تصمیم میگیرد که تمام سعی خود را برای برکناری رشید به کار ببندد. این موضوع، اتفاقاتی را به دنبال دارد که در ادامة داستان بازگو شده است.