کلوپ شانس و شادی
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
پیرزن قویی را به یاد آورد که سالها پیش به ازای مبلغ ناچیزی در شانگهای خرید بود. همان طور که دستفروش بازارگرمی کرده بود، این پرنده روزی اردکی بود که برای غاز شدن گردن کشیده بود و حالا ببین زیباتر از آن است که خورده شود. بعداً همان زن و قو از اقیانوسی به وسعت هزاران کیلومتر گذشتند و به سمت آمریکا گردن کشیدند. زن در مسیر به آرامی برای قو زمزمه میکرد: در آمریکا دختری کاملاً شبیه به خود خواهم داشت؛ اما آنجا ارزش هیچ کس تا بلندای صدای آروغ شوهرش سنجیده نخواهد شد. آنجا کسی نگاه به بالا و پایین او نخواهد داشت؛ چون مجبورش میکنم همیشه به انگلیسی روان حرف بزند.