زمستان در آتش [نمایشنامه]
فردوسی، ابوالقاسم، 329؟ - 416ق. شاهنامه - اقتباسها / نمایشنامه فارسی - قرن 14
«سیاوش» پاکنهاد چون راه و رسم زندگی صحیح، جوانمردی، رزم و بزم را نزد «رستم دستان» آموخت و به آغوش پدر بازگشت، حاضر به تسلیم در برابر هوس ناپاک «سودابه» نگردید و برای اثبات بیگناهی خویش از آتش گذشت. و چون کاخ شاهی را مکانی ناامن برای خویش یافت، راهی جنگ و مقابله با تورانیان شده و در بین راه، از پیری، داستان تشنهلبی را شنید که سر بریده میشود. سیاوش چون از دستور ناجوانمردان، پدر در جنگ سرمیپیچد، قدم به توران نهاده و دختر شاه آن سرزمین را به همسری برمیگزیند. اما آتش حسد حاسدان در این مکان نیز آرامش را بر وی حرام کرده و سرانجام بر او میتازند و سر از تنش جدا میکنند. همان دم از خونش گیاهی میروید که آن را پر سیاوشان، مینامند. آنگاه که سیاوش در حال تسلیم جان به ایزد است بر اویی که در آینده تشنهلب کشته خواهد شد، سلام کرده و مردمان را به روزهای خوبی بشارت میدهد که زیرها زبر میشوند، پنهانها پیدا؛ ناگفتهها گفته و انسانها همه یار و دوست نزدیک. این متن نمایشی، اقتباسی است از داستان معروف سیاوش، در کتاب عظیم شاهنامۀ فردوسی که در سه بخش به نگارش درآمده است.