آشیان اشک
داستانهای فارسی - قرن 14
«گندم»، دختر کوچکی که از همان کودکی دلباخته پسرداییاش «حامد» است حالا پس از گذشت سالها که وارد دبیرستان شده، متوجه میشود که «نگار» یکی از دخترهای فامیل دلبسته حامد است. مادر گندم با ازدواج او و حامد مخالف است، اما آنها دور از چشم خانوادهها با هم در ارتباط هستند و حامد سعی میکند شرایط را برای خواستگاری از گندم فراهم کند تا اینکه ...