سرمه
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان درباره پسری به نام «عابدین» است که دلباخته دخترخالهاش با نام «طنین» است. خاله عابدین بنا به دلایلی با ازدواج آنها مخالفت میکند و طنین با پسری به نام «ارسطو» ازدواج میکند. ثمره این ازدواج دختری سه ساله است. آن روز «مریم» مادر طنین به همراه دختر طنین به خانه عابدین میآید و خبر مرگ طنین را به عابدین میدهد. طنین در یک حادثه رانندگی زمانی که دخترش با شیطنت کودکانهاش چشمان مادرش را میگیرد، فوت کرده است. همین مسئله باعث شده که ارسطو افسردگی گرفته و دو بار اقدام به کشتن دخترش کند. حالا مریم از عابدین میخواهد تا مدتی دخترک را نزد خودش نگه دارد و... .