لیلا
داستانهای فارسی - قرن 14
«لیلا» دختر زیبایی است که در کودکی پدر و مادر خود را از دست داده است. او نزد دایی و همسر بدجنسش چون کلفتی زندگی میکند. در چهاردهسالگی لیلا به خواستة همسر داییاش با مردی 43 ساله به نام «مشحسن» ازدواج میکند و بعد از چندبار سقط سرانجام دختری به نام «کبری» به دنیا میآورد که بعد از یک تب شدید فلج میگردد. مشحسن چندی بعد میمیرد، و بعد از مدتی لیلا با احمد، دوست جوان مشحسن ازدواج میکند و صاحب دو فرزند میشود. با آمدن اکرم، دختر کارگر، به خانه و ارتباط او با احمد روابط آنها به تیرگی میگراید و احمد بعد از کتک زدنهای بیشمار لیلا را از خانه بیرون میاندازد و لیلا به پیشنهاد یک آشنا راهی تهران میشود و در منزل دکتری به پرستاری از مادر دکتر میپردازد، اما زندگی پرتلاطم به آنجا ختم نمیشود و بار دیگر لیلا بازیچة دست سرنوشت میگردد.