بیگناهان
داستانهای فارسی - قرن 14
«بی گناهان» داستان زندگی یک خانواده پرجمعیت است. داستان از جایی شروع میشود که «شهریار» به جرم قتل دستگیر و روانه زندان میشود. «احمدرضا» پسرعمه شهریار در نیروی انتظامی کار میکند و حل پرونده به او سپرده شده است. مادر احمدرضا از او میخواهد تا شهریار را آزاد کند، اما شهریار به قتل اعتراف کرده است. احمدرضا برای گرفتن رضایت به در خانه مقتول میرود اما فایدهای ندارد. پیگیریهای احمدرضا اسراری را آشکار میکند که پای «حاج صنعان» پدر احمدرضا نیز به قتل زنی به نام «شیرین» باز میشود و... .