ماجراهای جورج میمون بازیگوش کیک درست میکند
داستانهای تخیلی
جورج، میمون کوچک و بازیگوش یک روز صبح از خواب بیدار شد. او با دوست خود که کلاه زردی داشت به مراسمی رفتند که در آن برای بیمارستان کودکان پول جمعآوری میشد. در مراسم به غیر از کیک خوردن، بازی و سرگرمیهای زیادی وجود داشت. آقای شهردار، بعد از سخنرانی و تشکر از مردم دعوت کرد که از خودشان پذیرایی کنند. دوست جورج برای انجام کاری او را ترک کرد. جورج بازیگوش بوی کیک به مشامش رسید، او به دنبال بو رفت و به یک اجاق بزرگ پر از کیک رسید. مرد شیرینیپز حواسش به جورج نبود. جورج تمشکها را روی کیک گذاشت و همه از خوردن آن لذت بردند. کیک تمام شده بود و عدهای هنوز کیک نخورده و منتظر بودند. جورج کنجکاو تصمیم گرفت که خودش دست به کار شده و کیک درست کند. جورج مشغول شیرینی پختن بود که آقای شیرینیپز با دستیار جدیدش برگشت و با عصبانیت دنبال جورج دوید. این کتاب برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.