بهروز: زندگی نامه داستانی شهید "بهروز مرادی"
"بهروز" جوان خرمشهری، پس از پایان دورۀ سربازی به تدریس مشغول شده که جنگ میان عراق و ایران آغاز میشود. مرد جوان از این روزهای شروع غائله، در کنار شهید "جهانآرا" و بسیاری دیگر دست به کار دفاع از شهر شده و شهادت بسیاری از دوستان خویش را به نظاره مینشیند. بهروز با همۀ وجود خویش به مبارزه پرداخته و حتی شهادت پدر هم خدشهای در ارادۀ وی وارد نمیکند. هنگام بازپسگیری خرمشهر، او از ته دل میخندید و به اولین خیابان که رسید، روی زمین افتاده و خاک داغ شهر را بوسید. هنگام مصاحبۀ خبرنگاران با رزمندهها، بهروز در کانون توجه بود و حقایق جنگ را بدون هیچ کم و کاستی در اختیار همگان قرار میداد. مرد شجاع میدان مبارزه در تمام روزهای جنگ، حضور ملموسی در جبههها داشت و در روزهای پایانی، آن هنگام که با تجدید قوای نیروهای عراقی و حملۀ دوبارۀ آنها به خرمشهر، خطری دوباره این شهر را تهدید میکرد به هیچ چیز دیگری جز ایستادگی و مقاومت نمیاندیشید. در هیاهو و بحبوحۀ حملۀ عراقیها و دفاع نیروهای ایرانی، هیچکس نفهمید تیری که آمد و بهروز را از پا انداخت از کدام سو بود. بر سنگ مزارش نوشتند: شهید بهروز مرادی، فرزند قربانعلی، تاریخ شهادت: 1367/3/4.