اکوی دلاور
داستانهای فارسی - قرن 14
این کتاب مشتمل بر چهار داستان کوتاه با عنوانهای «زاری»، «اکوی دلاور»، «آخرین عاشق» و «قلعه وشاق» است. در داستان «اکوی دلاور»، «رامدخت» دختر «شرکان بیگ»، قُرق «مارکاب» را میشکند تا بتواند از دروازه شهر گذشته و سوار بر اسب بادپای ابلقش به دیدار «اکوی» پهلوان برود. او به محض رسیدن به اکوی به او میگوید که شهربان میخواهد برادرش «رامیار» را به بهانه توطئه علیه پدرش به قتل برساند و... .