تلفن قرمز زنگ میزند (مجموعهی داستان)
ساعت در سکوت فضا با بیحوصلگی تیکتاک نامنظمی را در فصل پاییز میکند. دختر از پشت پنجره منتظر کامیون است، هر تلفنی با هر رنگی زنگ میزند، فوری جواب میدهد، اما صدای تلفن قرمز را که با صدای زنانهای زنگ میزند دوست دارد و دیر گوشی را برمیدارد. کامیون میرسد و مردی با جثة درشتش پیاده میشود و به آبدارخانه میرسد. دختر به آبدارخانه میرود و صدای چای خوردن مرد جای خود را به صدای تسبیحش میدهد. دختر به چهرة مرد نگاه و پیش خود فکر میکند که باید چهل و چندساله باشد. به دستهای مرد نگاه میکند، پیش خود میگوید میتواند در خیابان با مرد بگردد و از دستهای سیاه و زمختش خجالت نکشد. دختر حین بازگشت به اتاق خود همکار جدیدش را میبیند و یاد خواستگاری او میافتد، از تصویر خود در لباس سفید کنار او بیزار میشود، به اتاقش میرسد تلفن کرمی و قرمز هر دو زنگ میزنند، کرمی را جواب میدهد و میگذارد، تلفن قرمز با صدای نازکش داد بکشد، چشمش از پنجره به کامیون میافتد که در امتداد مسیر دور میشود. در این مجموعه داستانهایی با عناوین پلهها و پاگردها پیش از سفر، آدمبرفی، مرد خوبم، عفو، تسویهحساب و... از داستاننویسان متفاوت گنجانده شده است.