رویای فالاچی
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان، روایتی است از زندگی دانشجوی جوانی که در رشته روزنامهنگاری تحصیل میکند و برای تبدیل شدن به یک نیروی حرفهای در این زمینه راه پردردسری را پیشِرو دارد. رمان «رؤیای فالاچی» درواقع داستان انسانهای سرگشتهای است که بلاتکلیف و مردد در شاهراههای زندگی ایستادهاند و با علامت سؤالی بزرگ در مورد کیستی و چیستی خود و کسانی که دوست میدارند، مواجه شدهاند. دستی نامرئی، آنها را مانند مهرههای دومینو میچیند و برمیچیند و مدام چیدمانشان را تغییر میدهد و سپس آنها را گیج و منگ با دنیایی از سؤال درباره جایگاه، مکان، زمان و ارتباطشان با یکدیگر در گمگشتگی بیپایان رها میکند و این سؤال مطرح میشود که آیا این شخصیتهای سرگشته، در آشفتگی جهانی که مدام در آن گم میشوند، بالاخره خویشتن و رؤیاهایشان را بازمییابند یا نه... .