رالف راننده
داستانهای اجتماعی / مشاغل - داستان
"رالف راننده" به درخواست "ملکه کلارا" به ایستگاه راهآهن میرود تا بستهای را تحویل گرفته و به ملکه برساند. در راه بازگشت او در ابتدا با "پلی پلیس" برخورد میکند، که موتورش خراب شده، و سپس به خانم "داگزبری" میرسد که پایش آسیب دیده است. او خانم داگزبری را به بیمارستان میرساند و پلی را نیز در ایستگاه پلیس پیاده میکند. سپس بسته را به ملکه کلارا میرساند. ملکه نیز به عنوان قدردانی پرچمی برای کامیونش به او میدهد. در این کتاب شغل رانندگی در قالب داستان برای کودکان توصیف میشود.