"مراد مراد نامراد!!..."
در داستان حاضر "مراد "شخصیتی است که دوست دارد بازیگر شود، اما بهرغم خواسته خود وارد رشته آبیاری میشود و در کنارش رشته بازیگری را نیز دنبال میکند .مراد پس از تحصیل یک چند بیکار میماند و شبی با قهر و غضب مادرش را ترک میکند .او سرانجام به آموزشگاهی میرود و خود را استاد بازیگری معرفی میکند و بر اثر گذشت زمان معروف میشود .عاقبت، هنگامی که به خود میآید احساس میکند که از دنیای ساده دوران کودکی بسیار دور شده است ;از این رو تصمیم میگیرد به سراغ مادرش برود و بازیگری را رها میکند ;حال آن که ...