با من مدارا کن
«رعنا» دختر نازیبا، اما هنرمند «حاجی رضا» بود، پدرش فردی ثروتمند و خسیس بود و همین موضوع باعث شده بود که همکلاسیهای رعنا او را تحقیر و طرد کنند. بعد از مدتی او از ادامة تحصیل بازمانده و در خانه به گلدوزی و خیاطی مشغول شد. «جلیل» کارگر حاجیرضا پسری زیرک و مورد اعتمادحاجرضا بود، در پی رفت و آمد به خانة حاجیرضا به رعنا علاقهمند شد و با او ازدواج کرد. حاصل ازدواج آنها دختری به نام «زیبا» بود. در پی اتفاقاتی جلیل عاشق «مهری» نامزد دوستش «شریف» میشود و او را وارد زندگی خود میکند و رعنا مورد بیتوجهی قرار میگیرد، شریف و رعنا که هردو زخمخورده و شکستخوردة جلیل هستند، در صدد انتقام از او برمیآیند و او را به سزای اعمالش میرسانند.