لاکپشت و پرستار
داستانهای کانادایی / داستانهای کودکان و نوجوانان / لاکپشتها - داستان
این داستان به گونهی مصور و برای گروه سنی "ب" تالیف شده است پدر و مادر لاکپشت به نام فرانکلین و خواهرش شبی به میهمانی میروند. مادربزرگ آنها که قرار است برای مراقبت از آنها بیاید، به دلیل سرماخوردگی نزد آنها نمیآید. پدر فرانکلین موشخرما را برای پرستاری آنها میفرستد. اما فرانکلین چون مادربزرگ خود را بیشتر دوست داشته، نمیخواست آن پرستار را قبول کند. اما موشخرما میآید و فرانکلین نیز به تدریج تحت تاثیر محبتهای او قرار میگیرد.