حلقههای اسرارآمیز: داستان علمی تخیلی
داستانهای فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان
"تیتانی" کوچک برای ملاقات با پروانهای تازه متولد شده سوار بر ستارههای هالی، راهی زمین میشوند. پروانه و تیتانی خیلی زود به دوستانی صمیمی تبدیل میشوند و با یکدیگر سراسر زمین را از نظر گذرانده و اوقات خوشی را سپری میکنند. روزی، زمانی که در حال استراحت هستند، تیتانی، تصمیم میگیرد داستان خویش را برای پروانه بازگو کند. داستان از آنجا شروع میشود که "ناهید" زیباترین شاهزادهی سیارات، در سیارهی خویش فرمانروایی میکند. قصر این شاهزادهخانم گویی درمیان زیباترین باغ جهان قرار دارد. او مدتهای طولانی در سیارهاش به فرمانروایی وقت میگذراند تا زمانی که متوجه حلقههای نورانی و بسیار زیبایی در فضا میشود. ناهید تصمیم میگیرد به سمت آن حلقهها رفته و از نزدیک به تماشای آنها بنشیند. با وجود تمام مخالفتها و مشکلاتی که در این سفر پیش میآید، شاهزاده خانم سرانجام خود را به حلقههای نورانی میرساند و متوجه میشود در محدودهی سیارهی "کیوان" قرار گرفته است. شاهزادهی سیارهی کیوان او را به گرمی میپذیرد و تمام سیاره را به وی نشان میدهد. این مکان به علت فاصلهی زیاد از خورشید از یخ تشکیل شده و سرتاسر آن پر از بلورهای زیبای یخ است. ناهید به قدری به کیوان، شاهزادهی این سیاره، علاقهمند میشود که تصمیم میگیرد با وجود دارا بودن طبیعتی گرم در سیارهی یخ باقی بماند. چندی پس از ازدواج ناهید و کیوان، تیتانی متولد میشود و درست در همین زمان است که ناهید متوجه میشود در قسمتهای مختلف سیارهی کیوان، یخها در حال ذوب شدن هستند. او که به همسرش بسیار علاقهمند است و نمیخواهد آسیبی به وی برساند بدون اطلاع دیگران، کیوان را ترک کرده و به سیارهی خویش بازمیگردد. پس از این ماجرا ستارهی هالی، "تیتانی" را که از نیمی یخ و نیمی گرما تشکیل شده است، برای جلوگیری از صدمهدیدن به ماه منتقل کرده و خود گاهگاهی به وی رسیدگی میکند.